حالتان بهتر می گردد اگر ماهرانه غُر بزنید!

به گزارش گیگابلاگ، همواره شنیده ایم که شکایت از وضع موجود و گله کردن دردی را دوا نمی نماید و فقط روحیه خود و اطرافیان را خراب و خراب تر می نماید.

حالتان بهتر می گردد اگر ماهرانه غُر بزنید!

به گزارش باید دائماً حالمان خوب باشد و به دیگران انرژی مثبت منتقل کنیم. اما کا ترین نورلاک می گوید گله کردن می تواند مفید باشد و آدم ها را از تنهایی شان نجات دهد. وقتی آدم ها به میزان لازم، کنار یکدیگر از غم و غصه هایشان بگویند و بفهمند رنج مشترکی در زندگی دارند، روحیه شان ارتقا می یابد. نورلاک اصول صحیح گله کردن را شرح می دهد.

اگر در آثار سترگ فلسفه اخلاق در پی جواز نالیدن و ابراز نارضایتی باشید، چنین پاسخی خواهید یافت: هرگز. نالیدن امری است که فیلسوفان توصیه نمی نمایند. البته بعضی هم پشتیبان ناله و شکایت سازنده ای هستند که به بهترشدن جهان بینجامد، اما گله کردن و نق زدن روزمره درباره رنج های شخصی هرگز نباید روی دهد. علت عمده هم آن است که این کار چیزی را تغییر نمی دهد.

من دراین باره با بیشتر فیلسوفان مخالفم (هرچند در این موضع تنها نیستم) و می خواهم از آن دسته از ابراز نارضایتی هایی دفاع کنم که به نظر سودمند نمی رسد. به گمان من، گزارش درد ها و رنج ها می تواند از نظر اجتماعی سودمندتر و از لحاظ اخلاقی سخاوتمندانه تر از آنچه مخالفان این شیوه می اندیشند باشد. البته همه انواع گله کردن یکی نیستند و نالیدن در همه زمینه ها برترین گزینه نیست. شکایت خوب مهارتی پیچیده است که باید اندکی بیش از هرگز و قدری کمتر از زیاده روی به کار برده شود.

وقتی این دیدگاه را در مصاحبه ای مطرح کردم، میزبانم افرادی را توصیف کرد که در پاسخ ساده ترین پرسشِ چطوری؟ انبوه رنج های خود را همانند یک تهدید بر شما فرومی ریزند. این مثال مرا به خنده انداخت. ابراز نارضایتی ممکن است با بی مبالاتی همراه باشد یا ناخواسته انجام شود، اما درعین حال این امکان وجود دارد که غرولند های معمول تأمل برانگیز باشند. این شیوه بیان گاه بسیار مفید از کار درمی آید که من این موقعیت ها را نوعی وظیفه احساسی توصیف می کنم، بدان معنا که در مواقعی باید حساس و سازگار با محیط عاطفی پیرامون خود باشیم و شکایت کردن را به اسم راهی برای همبستگی به دیگران ارائه دهیم. شما نباید طوری رفتار کنید که گویی با کسی نقطه مشترکی ندارید؛ بلکه باید آسیب پذیری خود را توسعه دهید و بگویید بیا رنجمان را با هم تقسیم کنیم.

برای انجام درست وظیفه شکایت کردن احتیاجمند مهارت مناسب هستیم. برای دستیابی به هر مهارتی، در سطح عالی، تمرین امری لازم است تا به خوبی بدانیم چه مواردی ما را به گله وادار می نمایند. این موارد شامل موقعیت هایی است که تصور کمک به شخص دیگر را به وسیله دعوت او به ابراز نارضایتی در سر دارید؛ چراکه باور دارید چنین کاری به او کمک خواهد رساند. مقاله من با اسم نمی توانم شکایت کنم داستان دو همکار را بیان می نماید که زیر باران و سرما در دو جهت مخالف شروع به کار نموده اند.

این دو رفته رفته به لرزه می افتند تا زمانی که یکی می گوید: عجب هوای وحشتناکی است. او با گفتن این جمله درواقع بابی مشترک باز می نماید تا شخص دیگر هم احساس راحتی کند و ابراز نارضایتی را شروع نماید. این اقدامی محبت آمیز است، اما مهم تر آنکه دیگران برای آشکارساختن آسیب پذیری و ناخشنودی به بازشناسی احتیاج دارند، حتی اگر ناخشنودی صرفاً از شرایط آب وهوایی باشد. ممکن است بعضی برای رعایت ادب از شکایت خودداری نمایند یا بیندیشند که شما با گله و ناله آن ها همراه و موافق نیستید. بدین گونه شروع فرایند نق زدن راهی برای نشان دادن موافقت با بیان رنج و اقدامی جمع خواهانه و انسان محبت آمیز است.

این وظیفه احساسی بعلاوه ممکن است نسبت به خود فرد باشد، وظیفه ای در جهت اینکه خود را نادرست نفهمیم. ما گله های روزمره را با اصالت خود مرتبط نمی دانیم. حال آنکه اجازه به دیگران برای آگاهی از ناکامل بودنمان و اینکه ممکن است از چیز هایی در رنج باشیم خودآگاهی سالم را در ما نشان می دهد. وقتی خوب شکایت می کنیم، هم با دیگران درباره هویتمان صادقیم و هم به کسانی که احتیاج دارند یادآوری می کنیم که تنها نیستند. البته شاید پذیرش رنج و آسیب پذیری احتیاجمند شجاعت باشد، اما دانستن اینکه تنها نیستم برای خوشبختی اهمیت بسکمک دارد. البته ابراز بیش ازحد نارضایتی و روحیه ناسازگار به جای پیوندزدن ما به دیگران حال آن ها را بدتر می نماید.

هر یک از ما بعضی کسان را می شناسیم که بیش ازاندازه گله و شکایت می نمایند و ازهمین رو بدیهی است که اگر زیادی نارضایتی خود را ابراز کنیم کار بدی نموده ایم. این کار ممکن است سبب سرایت کج خلقی شود و به جای اینکه به دیگران کمک کند، روحیه آن ها را پایین آورد. گاهی هم افراد از ما می خواهند که صرفاً مخاطب غرولند آن ها باشیم و احساسات مشابهی را بازنگردانیم؛ بنابراین زندگی خوب احتیاجمند گله کردن پیش افراد مناسب، به میزان مناسب و به دلایل درست است.

از این سخنان ممکن است چنین به نظر رسد که از نظر من ابراز نارضایتی نوعی فضیلت است، اما این کار در برترین حالت چیزی است که لیزا تسمن آن را فضیلت تحمیلی می نامد. در جامعه ایده آل، مجبور به شکایت زیاد نخواهید بود، زیرا چیز چندانی برای گله وجود ندارد و همه سالم، خرسند و از پشتیبانی کامل برخورداریم. شکایت کردن نه یک فضیلت، بلکه بیشتر شبیه به مهارت افراد پیروز جامعه است. آن ها که می دانند چه موقع باید خود را با دیگران به اشتراک بگذارند، چه زمان به آن ها کمک نمایند و لحظه مشارکت در یک رابطه کدام است.

به علاوه گله و شکایت به طور طبیعی خطرناک است.

تحقیقات روانشناختی نشان می دهد که اگر از وضع خود بنالید و شخصی این نق زدن را تأیید کند (نه اینکه با شما موافق باشد، بلکه تنها تصدیق کند، مثلاً بگوید بله سخت به نظر می رسد؛ ظاهراً در رنج هستی)، روحیه شما نسبت به قبل ارتقا می یابد. اما اگر کسی شما را تأیید نکند، روحیه شما حتی بدتر از قبل خواهد شد و این خبر بدی است. اگر ابراز نارضایتی کنید و هیچ کس شما را تأیید نکند، حالتان بدتر خواهد شد. این سختی درعین حال زمان های مناسب برای شکایت را نشان می دهد، یعنی آنگاه که علتی دارید بر اینکه فرصت تأیید مسائل شما برای دیگری وجود دارد.

ابراز نارضایتی به بهبود انزوا و پیوند میان افراد کمک می نماید، از تنهایی می کاهد و ما را به گونه ای بر یکدیگر آشکار می سازد که بتوانیم ارتباط برقرار نماییم. ساختار های اجتماعی و محل کار اغلب برای منزوی کردن ما ساخته شده اند. دانشجویان به حرفه ها و مشاغلی روی می آورند که خطر فرسودگی بالایی دارند و مانع توجه و مراقبت از دیگران می شوند.

کارفرمایان هم نمی توانند به ما کمک نمایند و ترجیح می دهند ما بدون شکایت و ساکت بمانیم. بهتر است که کارمان را از دست ندهیم و در مواجهه با آسیب پذیری، در زمان انجام کار یا اقدام به کسب وکار تسلیم احساسات خود نشویم، اما من بر این باورم که محل کار، به عمد یا ناخواسته به سوءاستفاده و منزوی کردن کارگران گرایش پیدا می نماید و همین علتی دیگر برای ایجاد فضایی برای سخن گفتن و اهمیت شکایت کردن است، نه تن ها برای اینکه محیط کاری را بهتر کنیم، بلکه از آن روی که روابط کاری را به نحوی بسازیم که بتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم و یک روز بدِ کاری را برای همکارمان درک پذیر کنیم.

آنچه تا به امروز نوشته ام درنهایت به همان واقعیت بنیادی بازمی شود: اینکه ما در جهان ایده آل زندگی نمی کنیم. به سختی می توان کسانی را آن قدر قدرتمند یافت و توصیف کرد که هیچ چیزی برای شکایت نداشته باشند. اغلب مردم به سادگی در موقعیت های متفاوت و محدودی قرار می گیرند و در این شرایط مشابه، ابراز نارضایتی آن ها را گرد هم می آورد؛ البته نه برای اینکه جهان را به جای بهتری تبدیل نمایند، بلکه ازاین رو که در تاب آوردن این جهان سخت دست یکدیگر را بگیرند.

این یکی از وظایف اخلاق و زیستن است، اینکه در هر حالت خرسند باشیم، زیرا ظرفیت های مطلوبی برای خوشبختی داریم. صرفاً باید این نکته را دریابیم که چگونه در این جهان ناایده آل عمل کنیم. فشردن دکمه لایک در شبکه های اجتماعی تا حدی به همین سبب توسعه یافته است، زیرا ما ناخودآگاه در پی تأیید هستیم و به طور طبیعی برای پذیرش از سوی یکدیگر عطش داریم، اما هرچه بیشتر دورکاری کنیم یا به نحوی ناخوشایند میان خانه و محل کار در رفت وآمد باشیم و هیچ کس را دیدار نکنیم، شانس کمتری برای تأیید احساسات خود از سوی دیگران خواهیم داشت.

با کمال تأسف باید یادآور شوم که راه های بسیار بدی برای شکایت کردن وجود دارد، حتی در دیدار با کسانی که دوستان مورداعتماد شما برای غرولندکردن هستند. یک اشتباه رایج این است که هر وقت ابراز نارضایتی می کنیم بابتش عذرخواهی هم بکنیم. در لحظاتی که شما باید در روابط مشارکت داشته باشید و رنج خود را فاش بگویید، عذرخواهی از نالیدن چندان مناسب نیست. این درواقع به معنای تأیید بد و ناپسندیده بودن گله کردن است. علاوه برآن، اگر بابت نالیدن خود عذرخواهی کنید، درواقع به طور ضمنی به دیگری می گویید که او نباید در واکنش ناله سر دهد.

از سوی دیگر، عذرخواهی در این مواقع فرهنگ ضدیت و ممنوعیت شکایت را تقویت می نماید. بعضی در رسانه های اجتماعی ابراز نارضایتی خود را با این جمله شروع می نمایند که بله می دانم که وضع مردم دیگر بدتر است، اما... می خواهم این کسان را تشویق کنم تا بفهمند که زندگی هیچ کس بدون رنج و بی بهره از دردسر نیست؛ بنابراین همه می توانند کمی شکایت نمایند. ما باید به یکدیگر کمک کنیم تا در کنار هم آسیب پذیری را تاب آوریم. انسان ها حتی آنگاه که حس قدرت نداشته باشند در کنار یکدیگر قوی تر هستند.

اگر بخواهیم ماهرانه به هنگام شکایت تأیید بگیریم، احتیاجمند تمرین و مداومت هستیم. این یعنی باید دوستی را آگاهانه توسعه دهید و بگویید تصور می کنم شما کسی هستید که می توانم به او اعتماد داشته باشم و گهگاه پیش او ابراز نارضایتی کنم؛ اما، آن گونه که ارسطو گفته است، دوستی مانند عادت های خوب است و باید پرورش یابد. به طور مثال، رسانه های اجتماعی به من کمک کردند تا آگاهانه وارد بعضی از شبکه های کوچک و دوستی های صمیمی شوم؛ جایی که در آن توافق نموده ایم که به طور منظم از حال هم باخبر شویم، درباره شرایط زندگی بپرسیم و به یکدیگر صادقانه پاسخ دهیم.

البته به خوبی می دانم که رسانه های اجتماعی همواره مشوق این کار نیستند، زیرا بسکمک از این رسانه ها اساساً مبتنی بر تصویرند. در اینجا آنچه باعث دلگرمی است قراردادن برترین عکس های ممکن از خود، خانواده و مثلاً سگتان است، اما به چیز دیگری هم احتیاج داریم و متأسفانه در نشان دادن آن مهارت چندانی نداریم، بنابراین باید بیشتر تمرین کنیم. بکوشید بعضی تکالیف مهارتی را در برنامه خود جای دهید، فردی معتمد را بیابید و صریحاً به او بگویید که می خواهم گله و شکایت من را [از زندگی]بشنوید و در صورتی که شما هم با من در این زمینه مشابهت داشتید به من بگویید. شبکه اعتمادآفرین خود را بسازید، هر زمان روی یک نفر امتحان کنید و بکوشید ابراز نارضایتی را به برترین نحو شروع کنید.

منبع:روزنامه جوان

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 18 شهریور 1400 بروزرسانی: 18 شهریور 1400 گردآورنده: gigablog.ir شناسه مطلب: 10590

به "حالتان بهتر می گردد اگر ماهرانه غُر بزنید!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "حالتان بهتر می گردد اگر ماهرانه غُر بزنید!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید