اوضاع سیاسی در زمان امامت امام رضا

به گزارش گیگابلاگ، مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود. پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

اوضاع سیاسی در زمان امامت امام رضا

به گزارش خبرنگاران و به نقل از بیتوته؛در این مقاله به اوضاع سیاسی امامت امام رضا اشاره می نماید و آن را توضیح می دهد.

مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر عظیموارشان و دیگر مصیبت های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن موقع تلاش های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما انتها مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار نموده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواستار براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها پیروز شده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت نموده و به کمک آنها بر می خواستند و این، بر اثر ستم ها و ناروایی ها و انواع شکنجه های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند.

از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را رفع کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره گیری کند، زیرا حساب می کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می پذیرد و یا نمی پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است.

زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه ها و فرقه های مسلمانان تضمین می کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی مطلع شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازشود. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می داد.

او می اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می نماید که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می شود و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می داد و با استقبال مردم و دوستداران امام روبرو نمی شد. از طرفی او می توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام صندلی خود را در میان دوستدارانش از دست می دهد.

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. راستا اصلی در آن موقع راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مسائل حکومت چند برابر می شد. لذا امام را از راستا بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می دادند.

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می شد. از جمله هنگامیکه امام در راستا حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: ای امام عظیم و ای فرزند امامان عظیموار، تو را به حق پدران پاک و اجداد عظیموارت سوگند می دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد عظیموارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد. امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گشت. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که برخی از شدت شوق می گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که عظیمان شهر با صدای بلند از مردم می خواستند که سکوت کنند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: کلمه لااله الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود ایمن از عذاب من خواهد بود. سپس امام فرمودند: اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم.

این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله الاالله که مقوم اصل توحید در دین می باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می باشد که از جانب خداوند تعالی معین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می دانند.

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم. پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: تصمیم گرفته ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم. حضرت فرمودند: اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختکمک داری که به دیگری تفویض نمایی. مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند: هرگز قبول نخواهم کرد. وقتی مأمون مأیوس شد گفت: پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید. این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی فرمودند و می گفتند: از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از جهان خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد.

اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: اینک که مجبورم، قبول می کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم. مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: خداوندا! تو می دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 6 بهمن 1399 بروزرسانی: 6 بهمن 1399 گردآورنده: gigablog.ir شناسه مطلب: 7357

به "اوضاع سیاسی در زمان امامت امام رضا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اوضاع سیاسی در زمان امامت امام رضا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید