چین بر چهره اصفهان
به گزارش گیگابلاگ، آنچه امروزه از سی و سه پل به چشم و به گوش مان می رسد سخن از چه دارد؟ و کجاست خط و مرزی که میان انسان های خواستار شناخت، کشیده می شود؟ چرا پیش از آنکه سقفی فرو بریزد، مناری به سمتی بگراید، دیواری فرو بنشیند و... باید به آن اندیشید؟ و چرا این کار سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور است که باید به سقف ها، به منارها و به دیوارهای کشور بپردازد؟ سازمانی که بر پیشانی خود اشاره ای به حفاظت و حراست از
چین بر چهره اصفهان
نویسنده: منصور فلامکی استاد رشته بازسازی دانشگاه تهران
ترک سی و سه پل زخمی به رنج های تاریخی این پل اضافه کرد
آنچه امروزه از سی و سه پل به چشم و به گوش مان می رسد سخن از چه دارد؟ و کجاست خط و مرزی که میان انسان های خواستار شناخت، کشیده می شود؟ چرا پیش از آنکه سقفی فرو بریزد، مناری به سمتی بگراید، دیواری فرو بنشیند و... باید به آن اندیشید؟ و چرا این کار سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور است که باید به سقف ها، به منارها و به دیوارهای کشور بپردازد؟ سازمانی که بر پیشانی خود اشاره ای به حفاظت و حراست از میراث فرهنگی ندارد که این امر را چندان منطقی دانسته که لزوم یادآوری اش را زاید دیده است. در طول کم شمار سطرهایی که سرزمین من به این بنده اختصاص داده است. مگر می توان نوشت که کار متصدیان امور مربوط به سقف ها و مناره ها و دیواره های قدیمی ما، تعیین و تحدید شده : ما به میراث فرهنگی خودمان، توجه داریم ؛ واحدهای آنها را می شماریم، ثبت شان می کنیم و از کارهایی که وجودشان را بلرزاند، بخراشاند و موجودیت کالبدی شان را مخدوش کند جلوگیری می کنیم و میراث فرهنگی، مال ماست ؛ که وارثیم.نگاهی به اصفهان صفوی ها
به جاست در این فرصت کوتاه، در پی آن نباشیم که به مساله ها و خاستگاه های اصولی و اساسی مهمی بنگریم که زاینده ناملایمات اند و پیوسته ضایعه ها و مساله هایی برای مان می آفرینند که منفی اند و غم آورند و به دور از شأن انسان هایی که قدر داشته های فرهنگی ملی خود را به خوبی می دانند. اما هر قدر تلاش کنیم تا به دیروزهای تجربی و به دست آوردهای خودمان در باب نگهداشت و باز زنده سازی محوطه ها و بناهای تاریخی به بینشی مطلوب بنگریم به دست آوردهایی که نامطلوب اند، بیشتر می رسیم. از این کلیت بگذریم، به اصفهان بازگردیم و به رخساره اش بنگریم.اصفهان کهن موجودیتی است فراگیر، پذیرنده یا بهتر، میزبان اصفهان صفویان. اصفهان صفویان که فرآورده های معماری تازه ساز و مفخرش را تقریبا در تمام سطح شهر پراکنده ساخته است، گل بزرگی را در قلب خود می فشرد ؛ این گل بزرگ، بعضی از گلبرگ های خود را گرداگرد میدان نقش جهان بنا کرده ؛ تعدادی را در جلفا نشانده و بعضی دیگر را در دو سمت خیابان چهارباغ فرونشانده و به تعبیری مطلوب، از جمله، پلی ساخته مقتدر و بدیع، آرامش بخش برای شهروندان و پاسخ گوی به تنظیم گذار موضعی جریان آب زاینده رود.
آنچه صفویان در اصفهان ساخته بودند، روزگاری بس نزدیک به ما، چندان زیبا و غنی جلوه کرد که حدود یک دهه پیش مکتب اصفهان نامیدیم اش و برایش جشن گرفتیم و توانستیم اصفهان را شهر نخست جهانی اسلام بشناسانیم. شهر، در این دوران آخر که هنوز طول اش به 20 سال نمی رسد، بیدار گشت و تصمیم بر آن گرفت که تکلیف خود را با آن مقطع تاریخی که رخ کرده بود روشن کند و در این راه، دلی بس قوی داشت زیرا طی 10 ساله پیش از انقلاب اسلامی مردم ایران، در کنار زاینده رود و درون حریم نباید های ساختمانی شهر، هتلی بزرگ ساخته بودند که هم سی و سه را می دید و هم با آن دیده می شد.
بیدار شدگان اصفهان اما، همه از یک دست نبودند : کسانی خواستار حرمت گزاری بر حریم تعریف شده شهر شدند، کسانی دیگر هرگز به زبان نیاوردند که حریم تحدید کننده ارتفاع بناها و منع نوسازی مغازه ها را نمی خواهند و اینان، که بر خلاف قانون نباید سخن می گفتند، راهی ویژه پیدا کردند و به کمک آن ساختند و پرداختند. کسان سوم، دگرگون کننده رسم های قرن بیستمی شدند و - علنا - ساختند.
پرسش های پیش روی اصفهان
دست کم سه پرسش پیش روی داریم، فرصت کوتاه است و نکته ها را باید به اختصار بگوییم.سی و سه پل، در تاج قوس ها و در نمای روی به جنوب پل، ترک برداشته است و این همه اطلاعاتی است که همگان دارند ودر مقابل این همگان، کسانی نیز هستند که بر پایه مطالعات شان و نیز بر پایه تجربه می دانند که دگرگونی شرایط ساختاری یک بنای قدیمی یا بهتر بگوییم، تاریخی و تاریخی شده، از یک نقطه آغاز می شود و در طول زمان توسعه پیدا می کند. سی و سه پل دست کم تا روزی که متخصصان سازمان میراث فرهنگی کشور گزارشی مستند و کامل برایش ننوشته و انتشار نداده اند، همین وضع پرابهام را دارد و علاقمندان وجود ارزشمند و تاریخی اش، تا روزی که دست شان به گزارشی مستند و برخوردار از دانش بازسازی معماری نرسیده است، دست کم با این سه پرسش رو به روی اند :
اول، اینکه کدام شخصیت های علمی و علمی - فنی کشور، دانسته های خود در باب دگرگون کردن شرایط زمین ساختنی شهر اصفهان کهن، یعنی در فاصله شهر تا رودخانه زاینده رود و شرایط زیرساختی سی و سه پل را مطالعه و گزارش کرده و خواستار توجه مسوولان به آنها شده اند؟
دوم، اینکه طرح اجرایی ساختمان متروی اصفهان - با همه نارسایی ها و تضادهایی که طرحش با ساختار شهر کهن داشته - چگونه پیاده شده است؟ در چه عمقی و در چه فاصله ای و به اتکای کدام تمهیدات فنی می تواند ارتعاشات خود را به ساختار پل انتقال ندهد؟ و مقدار فاصله در تعریف حریم پل، چه بوده است که هنوز در آغاز با گسست همراه گشته است؟
سوم، اینکه ساختار چند صد ساله، اصیل و سنجیده سی و سه پل که پیش تر، از طریق یکی از متخصصان عالی رتبه سازمان میراث فرهنگی، تقویت شده و در پیکره اش عناصر بتن مسلح به کار برده شده بود و از طریق کدام یک از ادارات فنی مسوول بررسی شده است؟ مگر نه آن است که ساختارهای کهن که با عناصر ساختمانی مقاوم تر و سنگین تر از خودشان می آمیزند، در برابر عامل ها و پدیده های بیگانه بر بخش قدیمی خود، باید پذیرای آسیب هایی پیش بینی ناشده باشند؟ و دست کم به این سه پرسش پاسخ دهیم تا مگر مقدار صبر خویش را رجحان بخشیم!
برگرفته از مجله سرزمین من شماره 26 پیاپی ؛ شماره نو 6
منبع: راسخون